محل تبلیغات شما
باران می بارید و من آنچنان خیس شده بودم که کرختی مرطوبی جای خستگی پیاده روی هایم را گرفته بود. عاشق شده بودم. قدمهای کوتاه و آرامم در خیابان گواه ادعایم بود. مصمم بودم و طراوت باران شبانگاهی الهامم میکرد به عاشقانه ترین شعری که سروده بودم. و نوشتم تمام چیزی را که یک دل بهانه اش کرده بود چند سالی. عاشق کشی رسم چشمان غزال من بود. ناگفته, حرفم را خواند و سرکشید از من.و من ماندم و بارانی که امشب دوباره خیسم کرد.دیوانه را ماه تمام, مشوش سازد و عاشق را باران شب. لبت چو موی جمل, سرخ و آتشش باقی.

م.کرمی

سالهای عاشقی نه چندان دور

۳۰ آبان ۹۲

اصفهان

یک متن نسبتا قدیمی

باران آبانی برای آبان بارانی

حال من اصلا خوب نیست...

باران ,عاشق ,بارانی ,تمام ,آبان ,سازد ,و من ,شده بودم ,بودم و ,امشب دوباره ,دوباره خیسم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها